۱۳۹۰ آبان ۳, سه‌شنبه

اعتراض به تغییر مدیریت انجمن حکمت و فلسفه



سراج الدین میردامادی، رادیو زمانه: اخیرا جمعی از پژوهشگران فلسفه در داخل و خارج از کشور با نگارش نامه‌ای خطاب به محمود احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور ایران نسبت به برکناری دکتر غلامرضا اعوانی از ریاست انجمن حکمت و فلسفه اعتراض کردند.
در این زمینه از کوشا اقبال، پژوهشگر فلسفه در انگلستان و از امضاکنندگان نامه یادشده پرسیده‌ایم: دلیل تغییرات در "انجمن حکمت و فلسفه" چه بوده و به چه شکل انجام شده است؟
 
کوشا اقبال: مؤسسه‌ "حکمت و فلسفه" مؤسسه‌ای است که زیر نظر وزارت علوم اداره می‌شود. یعنی اساساً یک مؤسسه‌ دولتی است، منتهی همیشه حدی از استقلال در این مؤسسه بوده است و کارنامه بسیار درخشانی هم که در این مؤسسه وجود دارد، به علت همین استقلالی نسبی است که علی‌رغم دولتی‌بودن آن همیشه داشته است. منتهی چندماه پیش اتفاقی افتاد و آن نامه‌ای بود از سوی وزیر علوم مبنی بر حکم عزل آقای اعوانی، رئیس انجمن و جایگزینی ایشان با آقای حجت‌الاسلام خسروپناه که این هم خلاف عرف عزل و نصب رؤسای مؤسسات آموزشی بود و هم این که در تعطیلات هیئت علمی مؤسسه انجام شد.
در واقع نظر هیچ‌یک از اعضای هیئت علمی پرسیده نشد و این امر به نحو توهین‌آمیزی انجام شد. هیچ مراسم تودیع مقبولی هم برای آقای دکتر اعوانی برگزار نشد. بنابراین ما این را یک تغییر فرمایشی دانستیم و احساس کردیم لازم است از کیان این مؤسسه که این‌همه سال در خدمت فلسفه بوده، دفاع و قدردانی شود.
اگر این مسئولیت را وزارت علوم تعیین می‌کند و تغییر آن هم به دست وزارت علوم انجام شده، فارغ از این که چه فردی منصوب شده است، چگونه این اعتراض را شما به رئیسجمهور منتقل کردید؟ در حالی که این تغییرات و جابه‌جایی‌های دفعی و بدون برنامه‌ریزی و کارشناسی در دولت آقای احمدی‌نژاد تقریباً یک روال عادی شده است.
بله درست است. این تغییرات روال عادی است، ولی ما فکر کردیم که واکنش صنفی در هر حوزه‌‌ حداقل و لازمه این کار است. یعنی لازمه زنده نگهداشتن آن شبکه صنفی این است که اعضا و فعالان آن بی‌تفاوت از کنار این تغییرات نگذرند. بنابراین ما این نامه را به‌عنوان حداقل وظیفه صنفی‌مان و به دلیل دینی که به مؤسسه حکمت و فلسفه احساس می‌کردیم، امضا کردیم. همانطور که می‌‌گویید شبهات زیادی در این زمینه بود که چرا آقای احمدی‌نژاد مخاطب نامه باشد و از این قبیل چیزها.
واقعیت این است که زیر حوزه مسئولیت آقای احمدی‌نژاد است. وزارت علوم به‌طور مستقیم تحت نظر ایشان است و بنابراین ایشان نسبت به نتیجه تصمیم‌های وزارت علوم مسئولیت دارند. از این گذشته چندماه پیش ایشان به مراسم روز جهانی فلسفه رفتند که در تهران برگزار شد و در این مراسم شرکت و سخنرانی کردند. بنابراین ما احساس کردیم که اگر آقای احمدی‌نژاد به‌عنوان رئیس جمهور و رئیس دولت مملکت وارد حوزه فلسفه می‌شوند، از این حوزه برای وجه عمومی‌شان و پیدا کردن وجه آکادمیک خود استفاده می‌کنند. پس در قبال آنچه هم بر فلسفه می‌رود، قاعدتاً باید پاسخگو باشند و حداقل وظیفه ما است که از او بپرسیم شما که این‌قدر نسبت به فلسفه ابراز ارادت می‌کنید و این‌قدر مقام آکادمیک‌تان را مطرح می‌کنید، این تغییر الان چه بر سر یک نهاد آکادمیک می‌آورد؟
ما آنجا گفته‌ایم که این درواقع نوعی گفت‌وگوی سقراطی است. یعنی دوستان این را به این شکل مطرح کردند که ما فقط پرسش می‌کنیم و این پرسشگری متضمن قائل شدن هیچ مقام ویژه‌ای نه برای پرسشگر است و نه پرسش‌‌شونده. صرفاً یک پرسش است. یک گفت‌وگوی باز و سرگشاده است که امیدواریم در قبال این مسائلی که مبتنی بر خیلی از پیش‌فرض‌های خود آقایان است، به ما پاسخی بدهند که در سرنوشت یک نهاد آکادمیک با سابقه‌ مثل مؤسسه حکمت و فلسفه چه می‌گذرد.
با تمام هجمه‌ا‌ی که به علوم انسانی در دولت محمود احمدی‌نژاد صورت گرفته است، در عین حال جایگاه انجمن حکمت و فلسفه را در این تهاجم شدید چگونه ارزیابی می‌کنید؟
انجمن حکمت و فلسفه همیشه مأوای پژوهش‌های مستقل و پیشروی فلسفه بوده است. آنجا در نامه‌ هم در پارگرافی به این مسئله اشاره شده بود. حتی اگر از منظر فلسفه اسلامی هم به مسئله نگاه کنید، چه در حوزه پژوهش‌های محض که در فلسفه اسلامی شده و چه در حیطه معرفی چهره‌های تمدن اسلامی به دنیا، سطح، کمیت و کیفیت آنچه در انجمن انجام شده در قیاس با آنچه در سایر دانشگاه‌های دولتی ما صورت گرفته است اصلاً قابل مقایسه نیست.
به خاطر این که آنجا واقعاً کمتر زیر نفوذ بخشنامه‌ها و احکام فرمایشی بوده است. در واقع یک محققی آنجا بوده و علاقه‌اش به فلسفه اسلامی بوده و رفته در حوزه‌ای که اصالتاً خودش علاقه داشته کار کرده؛ فارغ از این که حاکمیت می‌پسندد یا نمی‌پسندد. نتیجه‌اش را هم در یک ژورنال بین‌المللی چاپ کرده است، حالا چه مسئله منطق ابن‌سینا، چه فلسفه شیخ ‌اشراق.
می‌خواهم بگویم حتی از منظر فلسفه اسلامی هم که نگاه کنیم، مؤسسه حکمت و فلسفه پناهگاه بسیار مهمی بوده و تغییرش حقیقتاً به خود مبانی و منابع نظری و فلسفه حکومت هم ضربه می‌زند. این مسیر به نظر ما حتی از منظر خود آقایان هم اشتباه است و از منظر ما هم که پژوهشگر فلسفه هستیم و با این نهاد آشنا بودیم و به این نهاد مدیون هستیم و به نحوی زمانی از آموزش‌مان را در آنجا صرف کرده‌ایم، از نظر ما به شدت هجمه ناعادلانه‌ای است و از هر زاویه‌ای که نگاه کنید به ضرر فلسفه است.
در نامه‌ شما آمده است که انجمن حکمت و فلسفه تنها جایی بوده که فلسفه اسلامی توانسته است در آن فرصت رشد و بالندگی داشته باشد. اگر این حرف را بپذیریم، حکومت یک روحانی را براین انجمن گمارده که به فلسفه اسلامی آشنایی بیشتری داشته باشد و بتواند آن را در این مسیر پیش ببرد. ایراد این مسئله چیست؟
سئوال جالبی می‌کنید، ولی ما فکر می‌کنیم این که یک روحانی، یک فقیه و یا یک فیلسوف اسلامی از حوزه برآمده باشد، این نه تضمین این است که فلسفه اسلامی بیشتر ببالد، نه این که آن فقدان‌هایی را می‌پوشاند که آنجا بوده است. فلسفه به‌هرحال یک حوزه آکادمیک است که بر یکسری روابط و قواعدی استوار است. آن روابط و قواعد هم چیزهایی است که در هر مؤسسه فلسفی باید به‌طور مساوی و به‌طور رقابتی باشد، یعنی به‌طور عینی در آن مؤسسه وجود داشته باشد که بتوان کار را ارزیابی کرد.
این که کسی بیاید و علاقه خاصی به حوزه خاصی از فلسفه داشته باشد، به‌ هیچ عنوان تضمین بالندگی آن حوزه فلسفه‌ (فلسفه اسلامی) نیست. آن‌ هم با روش‌شناسی خاصی که اساساً ربط مستقیم به خود فلسفه ندارد و این تغییر فرمایشی، نشانگر ایدئولوژیک بودن و غیر آکادمیک بودن آن است. به فرض هم که آشنایی بیشتر داشته باشد، آشنایی بیشتر با این حوزه‌ نیست که باعث پیشرفت یک موضوع یا یک شاخه فلسفی می‌شود. مهم این است که در واقع چقدر استقلال و تنوع فکری یک مؤسسه را بتوانید حفظ کنید و چقدر اهتمام داشته باشید به آموزش شیوه‌های نگارش فلسفه و این که چقدر منابع الکترونیک را در اختیار دانشجویان و پژوهشگران بگذارید. این چیزهاست که به‌طور طبیعی موجب رشد حوزه‌ای مثل فلسفه اسلامی خواهد شد و این که چقدر شما با دیگران ایجاد تعامل کنید. یعنی این که چقدر فلسفه اسلامی بتواند وارد گفت‌وگو با فلسفه‌های جدید شود؛ حالا چه فلسفه‌های اگزیستانس و چه فلسفه‌های تحلیلی. این‌ها در واقع ضامن پیشرفت و بقای مستقل و شرافتمندانه فلسفه اسلامی می‌شود و دقیقاً چیزی است که تا پیش از این تغییر در انجمن حکمت و فلسفه اتفاق افتاده و متفاوت بوده است با جاهای دیگر.
به جاهای دیگر که نگاه می‌کنیم، می‌بینیم فلسفه اسلامی به این نحو و به این تنوع گسترش پیدا نکرده و شناخته نشده است. من فکر نمی‌کنم راه حل این باشد که یک روحانی را در رأس کار قرار دهیم. چون این که خاستگاه فکری رئیس یک مؤسسه چیست، ربطی به پیشرفت آن حوزه بخصوص ندارد. یکسری ملاک‌های ساختاری لازم است. مثل این که انجمن سعی کرده بود به نحو شهودی یا به نحو طبیعی خودش این را ایجاد کند. اگر تغییرات در این جهت بود که این استقلال، این تنوع فکری و این گفت‌وگوی میان رشته‌ای در انجمن تقویت شود، می‌توانست در کنار سایر چیزها خیلی به نفع فلسفه اسلامی هم باشد ولی کاملاً در جهت عکس آن است.
از این گذشته آنجا فقط فلسفه اسلامی هم که نیست. دانشجوی رشته‌های دیگرهم هستند. آنجا دانشجویان فلسفه غرب هستند، استادان فلسفه غرب هستند. دوستانی هستند که به فرض در خارج از کشور از دانشگاه‌های معتبر دنیا تخصص گرفته‌اند؛ در شاخه‌‌های دیگر فلسفه، در فلسفه علم و در فلسفه ذهن و غیره. یعنی نمی‌شود این را حتی با این تعبیر که به نفع فلسفه اسلامی‌ است، نادیده گرفت. اعضای دائمی انجمن هستند که علایق دیگری دارند و این که این‌ها تکلیف پیشرفت حوزه‌‌های كاری‌شان چه می‌شود نگرانی اصلی و بخش عمده نگرانی و اعتراض ماست.

۱۳۹۰ شهریور ۳, پنجشنبه

نامه پژوهشگران فلسفه به آقای احمدی نژاد در واکنش به تغییر مدیریت انجمن حکمت

جناب آقای احمدی­‌نژاد،
ریاست جمهوری اسلامی ایران

خبر تغییرات فرمایشی و ناگهانی در مدیریت مؤسسه‌ی پژوهشی حکمت و فلسفه در میان اهالی اندیشه، تعجب و تأسف بسیاری برانگیخته است. به همین دلیل ما گروهی از پژوهش­‌گران و دانش­‌آموخته‌گانِ فلسفه از نقاط گوناگون جهان، از درون و بیرون مرزهای ایران، بدون ملاحظه‌ی سیاست یا معیشت و فقط از سرِ تعهدی به وضعیت آموزشی و دانشگاهی علوم انسانی در ایران از مایه و پایه‌ی این تاسف با شما سخن می‌گوییم. قصدمان از نگارشِ این نامه ابراز نگرانی درباره‌ی تغییرات کلان مدیریتی در مؤسسه‌ی پژوهشیِ حکمت و فلسفه ایران و پیشنهاد و مطالبه‌ی بازبینیِ فوری در این تغییرات است. تصمیم داریم با شما، در مقام مسئول اجرایی کشور با سابقه‌ی دانشگاهی مؤکَدتان، وارد گفت­‌و‌گویی سقراطی شویم، پاسخ بطلبیم و برای تداوم صریح و صادقانه‌ی این گفت­‌وگو اعلام آماد‌گی کنیم. بویژه، بعد از مشاهده‌ی علایم علاقه‌ی شما به فلسفه و حضورتان در مراسمِ "روز جهانی فلسفه" در تهران شما را در قبال آن چه بر فلسفه می­‌رود مسئول می‌دانیم.

بی‌درنگ مایل‌ایم به سابقه‌ی موسسه‌ی پژوهشی حکمت و فلسفه ارجاع‌تان دهیم و آن چه را برخی از ما به واسطه‌ی کار و پژوهش در این مؤسسه آموخته‌ایم و آزموده‌ایم با شما و جامعه‌ی دانشگاهیان ایران تقسیم کنیم تا بتوانیم در ترازوی انصاف، تغییرات اخیر را از منظری تخصصی بسنجیم. حقیقت این است که هر فرد دانشگاهی که آشنایی‌ای با دپارتمان‌های معتبر فلسفه داشته باشد، گواهی می­دهد که وضعیت آموزش و تحصیل فلسفه در دانشگاه‌های ِایران فاصله‌ای نامعقول با وضعیت مطلوبِ آموزش فلسفه دارد. از دلایل و علل‌اش سخن نمی­‌گوییم و فقط از مقایسه‌ی تجربه‌ی تدریس و تحصیل و پژوهش فلسفی در ایران با دانشگاه‌های مطرح دنیا می­‌گوییم و نیز از مقیاس‌مان، به این امید که فرض‌تان فریب‌کاری یا فریب­‌خورد‌گی نویسند‌گان این خط نباشد، و یا این روایت تجربی و عینی "سیاه­‌نمایی" تلقی نشود. سخن ما راجع به فاصله‌ی نامعقول آموزش فلسفه در ایران از استانداردهای این رشته است: از کیفیت و دست‌مایه‌ی تولیدات، تنوع و استقلال فکری موجود در دپارتمان‌ها، میزان انتشار مقالات بین‌المللی، بخت دانشجو برای رقابت آکادمیک با هم­‌ترازان خود در سایر مراکز آموزشی، میزان شرکت دانشجویان در کنفرانس‌های جهانی فلسفه، میزان تاکید بر آموزش شیوه‌ی نگارشِ مقالات فلسفی، کیفیت کتابخانه‌ها و دسترسی الکترونیک به مجلاتِ روز فلسفه، میزان میزبانی از کنفرانس‌های بین المللی فلسفه، بخت دانشجو برای به­‌روز ماندن در نسبت با جریان­‌های مهم فلسفی و...؛ این‌ها ملاک ارزیابی و محک عمل‌کردِ یک مرکز آموزش و پژوهش فلسفه‌اند. نازل بودنِ کیفیت و کمیت این شاخص‌ها نشانه‌ای روشن بر فاصله‌ی نامعقول فلسفه‌ی ما از فلسفه‌ی دنیاست. اما برآنیم تا در ادامه به استثنائی در مملکت خودمان و در همین سال­های اخیر اشاره کنیم که نشان می­دهد چگونه با جمع حقیقیِ تعهد و تخصص می‌توان بر این شکاف‌ها پل زد.

بی­ آن که قدر زحمت استادان دانشگاه‌های بزرگِ کشور را ندیده گرفته باشیم، باید بگوییم که در چنان تجربه‌ی (در مجموع) معوجی از آموزش و پژوهش فلسفی، انجمن حکمت و فلسفه دریچه‌ای مغتنم و بی­‌دریغ به تفکر آزاد بود. آن خانه‌ی کهن با کلاس‌های فیروزه‌ای، که در آن از حکمت صدرایی تا تفکر هگلی و از عرفان اسلامی تا ظرافت‌های منطق صوری و علومِ شناختی در گفت‌وگویی مداوم به دریافتی عمیق‌تر از ‌هستی و انسان می‌اندیشیدند، فرصتی حیاتی برای درک ماهیت فلسفه بود. عنایت کنید! این همه آسان نیست؛ در دانشگاه‌ها و مؤسسات عظیم پژوهشی جهان پس از سال‌ها برنامه­‌ریزی و سرمایه­‌گذاری­ست که به چنین تعادل و آرامش آموزشی می رسند.

اما انجمن حکمت و فلسفه به یمنِ تعهد اعضای‌اش به آموزش و پژوهش، خدمت­‌گذاری راستین‌اش، و بصیرت مدیریتی و حداقلی‌اش، به چنین نقطه‌ی تعادلی نزدیک بود و نقشی ممتاز در تعاملِ میان­‌رشته‌ای و ترغیب تفکر و تخریب رکود فکری فلسفه­‌پژوهان ایفا کرد: استادان‌اش در کار آموزش اصول و مبانی نوشتاری و استدلالی بودند که به دانشجوی ایرانی امکان رقابت جهانی بدهد، کتابخانه مکانی پربار از منابع فکری بود، فضای میان همکاران انجمن خلاق و پر از توانِ کار گروهی و سازنده بود، کنفرانس­های بین المللی و معتبری که در دورانِ مدیریت آقای دکتر اعوانی و با تلاش شبانه­‌روزی هیئت علمی و پژوهش­گران انجمن برپا شد با تجربه­‌ی هیچ دپارتمان فلسفه‌ی دیگری در ایران قابل قیاس نیست. برای مثال، بسیاری از ما از طریق انجمن شانس دیدار با متفکران نامی فلسفه و علوم شناختی را در حوزه‌های کاری خود یافتیم، تجربه­‌ای که مایه‌ی دلگرم ماندن و ادامه‌ی تکاپوی فکری و دانشگاهی شد. می‌خواهیم شما را به قدرشناسی و تداوم آن تعادلِ دیریاب اشارت کنیم و بر اهمیت آن در آینده­‌ی فکری کشور تاکید بگذاریم. افزون بر این، در مقام دانش آموخته‌گان و پژوهش­‌گران فلسفه در دانشگاه‌های مختلف ایران باید گواهی دهیم که فضای مدیریتی و پژوهشی انجمن تنها جایی بود که در آن فلسفه‌ی اسلامی مجال طبیعیِ تنفس و رشد و عزت نفس داشت؛ دریغا که امروز عده­ای به نیت نانِ سیاست و با تنگ­‌نظری‌ای که مانع تفکر است می­‌گویند انجمن غرب­‌زده بود و یا ساده‌انگارانه فکر می­کنند باید یک حوزوی را بر راس مؤسسه‌ی پژوهشی حکمت و فلسفه گذاشت تا فلسفه‌ی اسلامی ببالد. ابداً چنین نیست؛ حق آن است که برخلاف این تصور، اعضا و مدیریت انجمن نقشی مثال‌زدنی در معرفی و دفاع از فیلسوفان و متفکران تمدن اسلامی داشته‌اند: از مولانا بگیرید تا ابن‌سینا و غزالی، از ابن‌خلدون و ابن‌هیثم تا ملاصدرا و سهروردی. مثال­‌ها بسیارند؛ برای قبول و قدرشناسی آن زحمات فقط کمی انصاف و حسنِ­‌نیت لازم است.

جناب آقای احمد­ی­‌نژاد،

شاید بدانید که در جهان امروز فلسفه نه برای تزیین ویترین توسعه است، نه توجیه قدرت و نه برای تضعیف معنویت؛ هیچ‌کدام. فلسفه و دپارتمان فلسفه امکانی برای اندیشیدن به معضلاتی­ست که احیاناً علوم تجربی و مهندسی، به علت ویژگی­‌های تخصصی­‌شا­ن، نمی­‌توانند به تمامیت و عمق آن­ها نزدیک شوند؛ مسایلی که برای حصول درکی قابل اطلاق و مفید سایر علوم نیازمند تفکر مفهومی و مستقل هستند. یکی از این مسایل مقوله‌ي عدالت است که مورد عنایت شما نیز هست. باید مطلع‌تان کنیم که برای بسیاری از ما تن­‌ندادن به روایت ابرقدرت­های سیاسی از تاریخ و دلبستگی به مفاهیمی چون عدالت اجتماعی در انجمنِ حکمت و فلسفه و به یمن تنوع و استقلال فکری اساتید آن­‌جا میسر شد. و اکنون برآنیم که تنوع فکری آن مؤسسه جز خیر و استقلال و پیشرفتِ فکری پیامدی ندارد. از این رو، اگر ایران در حال ساختن مسیری نوین است و اگر توسعه و استقلال کشور از غیر اراده‌ی مستقرتان است، کلیدش حفظ استقلال و تکامل طبیعی موسسات کم­‌نظیری چون انجمن حکمت و فلسفه است.

بنا بر مجموع ملاحظات فوق، قویاً پیشنهاد می­‌کنیم تا فارغ از ملاحظات سیاسی به تخصص همکاران‌مان در انجمن اعتماد و در خیرخواهی و اصالت نیت کسانی که انجمن را با دست خود به این­جا رسانده‌اند، شک نکنید .گماردن فردی کم­‌سابقه در فلسفه و بی‌پشتوانه در انجمن حکمت و فلسفه تخریب ستون‌هایی­‌ست که برای بندبندِ آن اوقاتِ گران‌بهایِ متفکران این سرزمین صرف شده است. برقراری چنین تغییر نابه‌جایی، آن هم در تعطیلاتِ هیئت علمی و با بی‌اعتناییِ زننده به مدیریت پرسابقه و سخت‌کوش مؤسسه در حکم صادره توسط وزیر علوم شما مایه‌ی تأسف، نگرانی و آزردگیِ جامعه‌ی پژوهش‌گران فلسفه و اعضای مؤسسه‌ی پژوهشی حکمت و فلسفه است؛ چنین فضای دلسردکننده‌ای از دید ما نامبارک است و مخرِّب. از آن­جا که این تخریب به دست زیر­مجموعه‌ی دولت انجام می­شود، ما از شما لغو این عزل و نصب ناصواب را می­‌خواهیم و بر بازگرداندن امنیت کاری و استقلال فکری به محیط ارزش­‌مند انجمن حکمت و فلسفه مصّریم. چرا که، چنان که رفت، آینده‌ی تفکر را منوط به این دوراندیشی مدیریتی می‌دانیم .نهایتاً، و با ملاحظه‌ای کوتاه بر خدمات فکری و فرهنگی اعضای مؤسسه‌ی پژوهشی حکمت و فلسفه از شما و تمام ارکان مستقرِ حاکمیت، مصرانه و مشفقانه می­‌خواهیم که با دخالت اثرگذار، تعیین و انتصاب (یا دست­کم پیشنهادِ انتصابِ) رییس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه را، یک­‌بار برای همیشه، به دست استادان و همکارانی بسپارید که عمری را در آن مرکز بر آموزش و گسترش فلسفه در ایران گذاشته­‌اند.

و آخرین نکته آن­که، بسیاری از ناظران تغییرات غم‌انگیز و دستوری در مدیریت انجمن را به مثابه سقوط سنگر عقلانیت دانسته­‌اند. ولی ما تصمیم گرفتیم ورای ملاحظات و مناسبات رایج سیاسی، آن چه را به روشنی برای حفظ فلسفه و نقش‌اش در پیشبرد اهداف کشور حیاتی می­‌دانیم، به شما منتقل کنیم. امیدواریم تصمیمی درست بوده باشد و منتظر واکنش شما هستیم.

امضا­کنندگان (تا امروز) عبارتند از :
محمد آزاد- اصفهان
رکسانا اخباری- آلبرتا
بهرام اسدیان- برکبک کالج
آرزو اسلامی- استانفورد
کوشا اقبال- ادینبورو
مریم اقدمی- آیندهون
مهراد المطهری-برکبک‌کالج
سمیرا الیاسی- تهران
میثم بادامچی- لوئیس
احمد بستانی- تربیت مدرس
آلما بهمن­‌پور- نیو اِسکوول
عرفان ثابتی- لنکستر
علی چاپرک- شریف
امید حجازی- کوئینز
سمیه حجازی-تهران
سید مهدی حسینی- تهران
محسن خیمه‌­دوز- آزاد تهران
منصوره خلیلی­‌زند- ووپرتال
بابک ذاکری- تهران
فاطمه ذوالفقاری- تهران
علی ذوالفقاریان- شریف
روح‌­الله رمضانی- گرونینگن
محسن زمانی- آی، پی، ام
فاطمه سعیدی-تهران
مجتبی سلطانی- بریتیش کلمبیا
مصطفی سیفی- شهید بهشتی
زهرا شجاعی- امیرکبیر
مستوره صادق‌نیا- کوئینز
زینب صالحی- قم
هاجر صفری- اصفهان
شاهین کاوه- تگزاس تک
علی کربلائی- تهران
مرتضا کریمی- تهران
مازیار گل­محمدی - شریف
دنیا کیهانی- وایکاتو
مهدی علومی- شریف
علی علیزاده- میدل سکس
مرضیه لطفی- تهران
نسیم ماحوزی- بارسلونا
محمد مباشری- لوئیس
سیامک مولوی- مک گیل
آیدا مومن نژاد- هومبولت
یاسر میردامادی- انستیتوی مطالعه‌ی تمدن‌های مسلمان لندن
آرش نراقی- موراویان
سعیده وثوق‌پور- امیرکبیر
مریم وحدتی- تهران
پویا هیبت اللهی-تهران

توضیح: از پژوهشگران فلسفه (منظور کسانی که مدرک فوق لیسانس یا دکترائی در یکی از شاخه های فلسفه دارند یا به عنوان مترجم آثار فلسفی فعالند) کسانی که مایلند امضایشان به این نامه اضافه شود، لطفا از طریق کامنت گذاشتن در ذیل همین پست یا ارسال نام خود و آخرین دانشگاه محل تحصیل شان به آدرس موجود در همین وبلاگ به ما اطلاع دهند تا ترتیب اثر داده شود.