جناب آقای احمدینژاد،
ریاست جمهوری اسلامی ایران
خبر تغییرات فرمایشی و ناگهانی در مدیریت مؤسسهی پژوهشی حکمت و فلسفه در میان اهالی اندیشه، تعجب و تأسف بسیاری برانگیخته است. به همین دلیل ما گروهی از پژوهشگران و دانشآموختهگانِ فلسفه از نقاط گوناگون جهان، از درون و بیرون مرزهای ایران، بدون ملاحظهی سیاست یا معیشت و فقط از سرِ تعهدی به وضعیت آموزشی و دانشگاهی علوم انسانی در ایران از مایه و پایهی این تاسف با شما سخن میگوییم. قصدمان از نگارشِ این نامه ابراز نگرانی دربارهی تغییرات کلان مدیریتی در مؤسسهی پژوهشیِ حکمت و فلسفه ایران و پیشنهاد و مطالبهی بازبینیِ فوری در این تغییرات است. تصمیم داریم با شما، در مقام مسئول اجرایی کشور با سابقهی دانشگاهی مؤکَدتان، وارد گفتوگویی سقراطی شویم، پاسخ بطلبیم و برای تداوم صریح و صادقانهی این گفتوگو اعلام آمادگی کنیم. بویژه، بعد از مشاهدهی علایم علاقهی شما به فلسفه و حضورتان در مراسمِ "روز جهانی فلسفه" در تهران شما را در قبال آن چه بر فلسفه میرود مسئول میدانیم.
بیدرنگ مایلایم به سابقهی موسسهی پژوهشی حکمت و فلسفه ارجاعتان دهیم و آن چه را برخی از ما به واسطهی کار و پژوهش در این مؤسسه آموختهایم و آزمودهایم با شما و جامعهی دانشگاهیان ایران تقسیم کنیم تا بتوانیم در ترازوی انصاف، تغییرات اخیر را از منظری تخصصی بسنجیم. حقیقت این است که هر فرد دانشگاهی که آشناییای با دپارتمانهای معتبر فلسفه داشته باشد، گواهی میدهد که وضعیت آموزش و تحصیل فلسفه در دانشگاههای ِایران فاصلهای نامعقول با وضعیت مطلوبِ آموزش فلسفه دارد. از دلایل و عللاش سخن نمیگوییم و فقط از مقایسهی تجربهی تدریس و تحصیل و پژوهش فلسفی در ایران با دانشگاههای مطرح دنیا میگوییم و نیز از مقیاسمان، به این امید که فرضتان فریبکاری یا فریبخوردگی نویسندگان این خط نباشد، و یا این روایت تجربی و عینی "سیاهنمایی" تلقی نشود. سخن ما راجع به فاصلهی نامعقول آموزش فلسفه در ایران از استانداردهای این رشته است: از کیفیت و دستمایهی تولیدات، تنوع و استقلال فکری موجود در دپارتمانها، میزان انتشار مقالات بینالمللی، بخت دانشجو برای رقابت آکادمیک با همترازان خود در سایر مراکز آموزشی، میزان شرکت دانشجویان در کنفرانسهای جهانی فلسفه، میزان تاکید بر آموزش شیوهی نگارشِ مقالات فلسفی، کیفیت کتابخانهها و دسترسی الکترونیک به مجلاتِ روز فلسفه، میزان میزبانی از کنفرانسهای بین المللی فلسفه، بخت دانشجو برای بهروز ماندن در نسبت با جریانهای مهم فلسفی و...؛ اینها ملاک ارزیابی و محک عملکردِ یک مرکز آموزش و پژوهش فلسفهاند. نازل بودنِ کیفیت و کمیت این شاخصها نشانهای روشن بر فاصلهی نامعقول فلسفهی ما از فلسفهی دنیاست. اما برآنیم تا در ادامه به استثنائی در مملکت خودمان و در همین سالهای اخیر اشاره کنیم که نشان میدهد چگونه با جمع حقیقیِ تعهد و تخصص میتوان بر این شکافها پل زد.
بی آن که قدر زحمت استادان دانشگاههای بزرگِ کشور را ندیده گرفته باشیم، باید بگوییم که در چنان تجربهی (در مجموع) معوجی از آموزش و پژوهش فلسفی، انجمن حکمت و فلسفه دریچهای مغتنم و بیدریغ به تفکر آزاد بود. آن خانهی کهن با کلاسهای فیروزهای، که در آن از حکمت صدرایی تا تفکر هگلی و از عرفان اسلامی تا ظرافتهای منطق صوری و علومِ شناختی در گفتوگویی مداوم به دریافتی عمیقتر از هستی و انسان میاندیشیدند، فرصتی حیاتی برای درک ماهیت فلسفه بود. عنایت کنید! این همه آسان نیست؛ در دانشگاهها و مؤسسات عظیم پژوهشی جهان پس از سالها برنامهریزی و سرمایهگذاریست که به چنین تعادل و آرامش آموزشی می رسند.
اما انجمن حکمت و فلسفه به یمنِ تعهد اعضایاش به آموزش و پژوهش، خدمتگذاری راستیناش، و بصیرت مدیریتی و حداقلیاش، به چنین نقطهی تعادلی نزدیک بود و نقشی ممتاز در تعاملِ میانرشتهای و ترغیب تفکر و تخریب رکود فکری فلسفهپژوهان ایفا کرد: استاداناش در کار آموزش اصول و مبانی نوشتاری و استدلالی بودند که به دانشجوی ایرانی امکان رقابت جهانی بدهد، کتابخانه مکانی پربار از منابع فکری بود، فضای میان همکاران انجمن خلاق و پر از توانِ کار گروهی و سازنده بود، کنفرانسهای بین المللی و معتبری که در دورانِ مدیریت آقای دکتر اعوانی و با تلاش شبانهروزی هیئت علمی و پژوهشگران انجمن برپا شد با تجربهی هیچ دپارتمان فلسفهی دیگری در ایران قابل قیاس نیست. برای مثال، بسیاری از ما از طریق انجمن شانس دیدار با متفکران نامی فلسفه و علوم شناختی را در حوزههای کاری خود یافتیم، تجربهای که مایهی دلگرم ماندن و ادامهی تکاپوی فکری و دانشگاهی شد. میخواهیم شما را به قدرشناسی و تداوم آن تعادلِ دیریاب اشارت کنیم و بر اهمیت آن در آیندهی فکری کشور تاکید بگذاریم. افزون بر این، در مقام دانش آموختهگان و پژوهشگران فلسفه در دانشگاههای مختلف ایران باید گواهی دهیم که فضای مدیریتی و پژوهشی انجمن تنها جایی بود که در آن فلسفهی اسلامی مجال طبیعیِ تنفس و رشد و عزت نفس داشت؛ دریغا که امروز عدهای به نیت نانِ سیاست و با تنگنظریای که مانع تفکر است میگویند انجمن غربزده بود و یا سادهانگارانه فکر میکنند باید یک حوزوی را بر راس مؤسسهی پژوهشی حکمت و فلسفه گذاشت تا فلسفهی اسلامی ببالد. ابداً چنین نیست؛ حق آن است که برخلاف این تصور، اعضا و مدیریت انجمن نقشی مثالزدنی در معرفی و دفاع از فیلسوفان و متفکران تمدن اسلامی داشتهاند: از مولانا بگیرید تا ابنسینا و غزالی، از ابنخلدون و ابنهیثم تا ملاصدرا و سهروردی. مثالها بسیارند؛ برای قبول و قدرشناسی آن زحمات فقط کمی انصاف و حسنِنیت لازم است.
جناب آقای احمدینژاد،
شاید بدانید که در جهان امروز فلسفه نه برای تزیین ویترین توسعه است، نه توجیه قدرت و نه برای تضعیف معنویت؛ هیچکدام. فلسفه و دپارتمان فلسفه امکانی برای اندیشیدن به معضلاتیست که احیاناً علوم تجربی و مهندسی، به علت ویژگیهای تخصصیشان، نمیتوانند به تمامیت و عمق آنها نزدیک شوند؛ مسایلی که برای حصول درکی قابل اطلاق و مفید سایر علوم نیازمند تفکر مفهومی و مستقل هستند. یکی از این مسایل مقولهي عدالت است که مورد عنایت شما نیز هست. باید مطلعتان کنیم که برای بسیاری از ما تنندادن به روایت ابرقدرتهای سیاسی از تاریخ و دلبستگی به مفاهیمی چون عدالت اجتماعی در انجمنِ حکمت و فلسفه و به یمن تنوع و استقلال فکری اساتید آنجا میسر شد. و اکنون برآنیم که تنوع فکری آن مؤسسه جز خیر و استقلال و پیشرفتِ فکری پیامدی ندارد. از این رو، اگر ایران در حال ساختن مسیری نوین است و اگر توسعه و استقلال کشور از غیر ارادهی مستقرتان است، کلیدش حفظ استقلال و تکامل طبیعی موسسات کمنظیری چون انجمن حکمت و فلسفه است.
بنا بر مجموع ملاحظات فوق، قویاً پیشنهاد میکنیم تا فارغ از ملاحظات سیاسی به تخصص همکارانمان در انجمن اعتماد و در خیرخواهی و اصالت نیت کسانی که انجمن را با دست خود به اینجا رساندهاند، شک نکنید .گماردن فردی کمسابقه در فلسفه و بیپشتوانه در انجمن حکمت و فلسفه تخریب ستونهاییست که برای بندبندِ آن اوقاتِ گرانبهایِ متفکران این سرزمین صرف شده است. برقراری چنین تغییر نابهجایی، آن هم در تعطیلاتِ هیئت علمی و با بیاعتناییِ زننده به مدیریت پرسابقه و سختکوش مؤسسه در حکم صادره توسط وزیر علوم شما مایهی تأسف، نگرانی و آزردگیِ جامعهی پژوهشگران فلسفه و اعضای مؤسسهی پژوهشی حکمت و فلسفه است؛ چنین فضای دلسردکنندهای از دید ما نامبارک است و مخرِّب. از آنجا که این تخریب به دست زیرمجموعهی دولت انجام میشود، ما از شما لغو این عزل و نصب ناصواب را میخواهیم و بر بازگرداندن امنیت کاری و استقلال فکری به محیط ارزشمند انجمن حکمت و فلسفه مصّریم. چرا که، چنان که رفت، آیندهی تفکر را منوط به این دوراندیشی مدیریتی میدانیم .نهایتاً، و با ملاحظهای کوتاه بر خدمات فکری و فرهنگی اعضای مؤسسهی پژوهشی حکمت و فلسفه از شما و تمام ارکان مستقرِ حاکمیت، مصرانه و مشفقانه میخواهیم که با دخالت اثرگذار، تعیین و انتصاب (یا دستکم پیشنهادِ انتصابِ) رییس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه را، یکبار برای همیشه، به دست استادان و همکارانی بسپارید که عمری را در آن مرکز بر آموزش و گسترش فلسفه در ایران گذاشتهاند.
و آخرین نکته آنکه، بسیاری از ناظران تغییرات غمانگیز و دستوری در مدیریت انجمن را به مثابه سقوط سنگر عقلانیت دانستهاند. ولی ما تصمیم گرفتیم ورای ملاحظات و مناسبات رایج سیاسی، آن چه را به روشنی برای حفظ فلسفه و نقشاش در پیشبرد اهداف کشور حیاتی میدانیم، به شما منتقل کنیم. امیدواریم تصمیمی درست بوده باشد و منتظر واکنش شما هستیم.
امضاکنندگان (تا امروز) عبارتند از :
محمد آزاد- اصفهان
رکسانا اخباری- آلبرتا
بهرام اسدیان- برکبک کالج
آرزو اسلامی- استانفورد
کوشا اقبال- ادینبورو
مریم اقدمی- آیندهون
مهراد المطهری-برکبککالج
سمیرا الیاسی- تهران
میثم بادامچی- لوئیس
احمد بستانی- تربیت مدرس
آلما بهمنپور- نیو اِسکوول
عرفان ثابتی- لنکستر
علی چاپرک- شریف
امید حجازی- کوئینز
سمیه حجازی-تهران
سید مهدی حسینی- تهران
محسن خیمهدوز- آزاد تهران
منصوره خلیلیزند- ووپرتال
بابک ذاکری- تهران
فاطمه ذوالفقاری- تهران
علی ذوالفقاریان- شریف
روحالله رمضانی- گرونینگن
محسن زمانی- آی، پی، ام
فاطمه سعیدی-تهران
مجتبی سلطانی- بریتیش کلمبیا
مصطفی سیفی- شهید بهشتی
زهرا شجاعی- امیرکبیر
مستوره صادقنیا- کوئینز
زینب صالحی- قم
هاجر صفری- اصفهان
شاهین کاوه- تگزاس تک
علی کربلائی- تهران
مرتضا کریمی- تهران
مازیار گلمحمدی - شریف
دنیا کیهانی- وایکاتو
مهدی علومی- شریف
علی علیزاده- میدل سکس
مرضیه لطفی- تهران
سیامک مولوی- مک گیل
آیدا مومن نژاد- هومبولت
یاسر میردامادی- انستیتوی مطالعهی تمدنهای مسلمان لندن
آرش نراقی- موراویان
سعیده وثوقپور- امیرکبیر
مریم وحدتی- تهران
پویا هیبت اللهی-تهران
توضیح: از پژوهشگران فلسفه (منظور کسانی که مدرک فوق لیسانس یا دکترائی در یکی از شاخه های فلسفه دارند یا به عنوان مترجم آثار فلسفی فعالند) کسانی که مایلند امضایشان به این نامه اضافه شود، لطفا از طریق کامنت گذاشتن در ذیل همین پست یا ارسال نام خود و آخرین دانشگاه محل تحصیل شان به آدرس موجود در همین وبلاگ به ما اطلاع دهند تا ترتیب اثر داده شود.
ریاست جمهوری اسلامی ایران
خبر تغییرات فرمایشی و ناگهانی در مدیریت مؤسسهی پژوهشی حکمت و فلسفه در میان اهالی اندیشه، تعجب و تأسف بسیاری برانگیخته است. به همین دلیل ما گروهی از پژوهشگران و دانشآموختهگانِ فلسفه از نقاط گوناگون جهان، از درون و بیرون مرزهای ایران، بدون ملاحظهی سیاست یا معیشت و فقط از سرِ تعهدی به وضعیت آموزشی و دانشگاهی علوم انسانی در ایران از مایه و پایهی این تاسف با شما سخن میگوییم. قصدمان از نگارشِ این نامه ابراز نگرانی دربارهی تغییرات کلان مدیریتی در مؤسسهی پژوهشیِ حکمت و فلسفه ایران و پیشنهاد و مطالبهی بازبینیِ فوری در این تغییرات است. تصمیم داریم با شما، در مقام مسئول اجرایی کشور با سابقهی دانشگاهی مؤکَدتان، وارد گفتوگویی سقراطی شویم، پاسخ بطلبیم و برای تداوم صریح و صادقانهی این گفتوگو اعلام آمادگی کنیم. بویژه، بعد از مشاهدهی علایم علاقهی شما به فلسفه و حضورتان در مراسمِ "روز جهانی فلسفه" در تهران شما را در قبال آن چه بر فلسفه میرود مسئول میدانیم.
بیدرنگ مایلایم به سابقهی موسسهی پژوهشی حکمت و فلسفه ارجاعتان دهیم و آن چه را برخی از ما به واسطهی کار و پژوهش در این مؤسسه آموختهایم و آزمودهایم با شما و جامعهی دانشگاهیان ایران تقسیم کنیم تا بتوانیم در ترازوی انصاف، تغییرات اخیر را از منظری تخصصی بسنجیم. حقیقت این است که هر فرد دانشگاهی که آشناییای با دپارتمانهای معتبر فلسفه داشته باشد، گواهی میدهد که وضعیت آموزش و تحصیل فلسفه در دانشگاههای ِایران فاصلهای نامعقول با وضعیت مطلوبِ آموزش فلسفه دارد. از دلایل و عللاش سخن نمیگوییم و فقط از مقایسهی تجربهی تدریس و تحصیل و پژوهش فلسفی در ایران با دانشگاههای مطرح دنیا میگوییم و نیز از مقیاسمان، به این امید که فرضتان فریبکاری یا فریبخوردگی نویسندگان این خط نباشد، و یا این روایت تجربی و عینی "سیاهنمایی" تلقی نشود. سخن ما راجع به فاصلهی نامعقول آموزش فلسفه در ایران از استانداردهای این رشته است: از کیفیت و دستمایهی تولیدات، تنوع و استقلال فکری موجود در دپارتمانها، میزان انتشار مقالات بینالمللی، بخت دانشجو برای رقابت آکادمیک با همترازان خود در سایر مراکز آموزشی، میزان شرکت دانشجویان در کنفرانسهای جهانی فلسفه، میزان تاکید بر آموزش شیوهی نگارشِ مقالات فلسفی، کیفیت کتابخانهها و دسترسی الکترونیک به مجلاتِ روز فلسفه، میزان میزبانی از کنفرانسهای بین المللی فلسفه، بخت دانشجو برای بهروز ماندن در نسبت با جریانهای مهم فلسفی و...؛ اینها ملاک ارزیابی و محک عملکردِ یک مرکز آموزش و پژوهش فلسفهاند. نازل بودنِ کیفیت و کمیت این شاخصها نشانهای روشن بر فاصلهی نامعقول فلسفهی ما از فلسفهی دنیاست. اما برآنیم تا در ادامه به استثنائی در مملکت خودمان و در همین سالهای اخیر اشاره کنیم که نشان میدهد چگونه با جمع حقیقیِ تعهد و تخصص میتوان بر این شکافها پل زد.
بی آن که قدر زحمت استادان دانشگاههای بزرگِ کشور را ندیده گرفته باشیم، باید بگوییم که در چنان تجربهی (در مجموع) معوجی از آموزش و پژوهش فلسفی، انجمن حکمت و فلسفه دریچهای مغتنم و بیدریغ به تفکر آزاد بود. آن خانهی کهن با کلاسهای فیروزهای، که در آن از حکمت صدرایی تا تفکر هگلی و از عرفان اسلامی تا ظرافتهای منطق صوری و علومِ شناختی در گفتوگویی مداوم به دریافتی عمیقتر از هستی و انسان میاندیشیدند، فرصتی حیاتی برای درک ماهیت فلسفه بود. عنایت کنید! این همه آسان نیست؛ در دانشگاهها و مؤسسات عظیم پژوهشی جهان پس از سالها برنامهریزی و سرمایهگذاریست که به چنین تعادل و آرامش آموزشی می رسند.
اما انجمن حکمت و فلسفه به یمنِ تعهد اعضایاش به آموزش و پژوهش، خدمتگذاری راستیناش، و بصیرت مدیریتی و حداقلیاش، به چنین نقطهی تعادلی نزدیک بود و نقشی ممتاز در تعاملِ میانرشتهای و ترغیب تفکر و تخریب رکود فکری فلسفهپژوهان ایفا کرد: استاداناش در کار آموزش اصول و مبانی نوشتاری و استدلالی بودند که به دانشجوی ایرانی امکان رقابت جهانی بدهد، کتابخانه مکانی پربار از منابع فکری بود، فضای میان همکاران انجمن خلاق و پر از توانِ کار گروهی و سازنده بود، کنفرانسهای بین المللی و معتبری که در دورانِ مدیریت آقای دکتر اعوانی و با تلاش شبانهروزی هیئت علمی و پژوهشگران انجمن برپا شد با تجربهی هیچ دپارتمان فلسفهی دیگری در ایران قابل قیاس نیست. برای مثال، بسیاری از ما از طریق انجمن شانس دیدار با متفکران نامی فلسفه و علوم شناختی را در حوزههای کاری خود یافتیم، تجربهای که مایهی دلگرم ماندن و ادامهی تکاپوی فکری و دانشگاهی شد. میخواهیم شما را به قدرشناسی و تداوم آن تعادلِ دیریاب اشارت کنیم و بر اهمیت آن در آیندهی فکری کشور تاکید بگذاریم. افزون بر این، در مقام دانش آموختهگان و پژوهشگران فلسفه در دانشگاههای مختلف ایران باید گواهی دهیم که فضای مدیریتی و پژوهشی انجمن تنها جایی بود که در آن فلسفهی اسلامی مجال طبیعیِ تنفس و رشد و عزت نفس داشت؛ دریغا که امروز عدهای به نیت نانِ سیاست و با تنگنظریای که مانع تفکر است میگویند انجمن غربزده بود و یا سادهانگارانه فکر میکنند باید یک حوزوی را بر راس مؤسسهی پژوهشی حکمت و فلسفه گذاشت تا فلسفهی اسلامی ببالد. ابداً چنین نیست؛ حق آن است که برخلاف این تصور، اعضا و مدیریت انجمن نقشی مثالزدنی در معرفی و دفاع از فیلسوفان و متفکران تمدن اسلامی داشتهاند: از مولانا بگیرید تا ابنسینا و غزالی، از ابنخلدون و ابنهیثم تا ملاصدرا و سهروردی. مثالها بسیارند؛ برای قبول و قدرشناسی آن زحمات فقط کمی انصاف و حسنِنیت لازم است.
جناب آقای احمدینژاد،
شاید بدانید که در جهان امروز فلسفه نه برای تزیین ویترین توسعه است، نه توجیه قدرت و نه برای تضعیف معنویت؛ هیچکدام. فلسفه و دپارتمان فلسفه امکانی برای اندیشیدن به معضلاتیست که احیاناً علوم تجربی و مهندسی، به علت ویژگیهای تخصصیشان، نمیتوانند به تمامیت و عمق آنها نزدیک شوند؛ مسایلی که برای حصول درکی قابل اطلاق و مفید سایر علوم نیازمند تفکر مفهومی و مستقل هستند. یکی از این مسایل مقولهي عدالت است که مورد عنایت شما نیز هست. باید مطلعتان کنیم که برای بسیاری از ما تنندادن به روایت ابرقدرتهای سیاسی از تاریخ و دلبستگی به مفاهیمی چون عدالت اجتماعی در انجمنِ حکمت و فلسفه و به یمن تنوع و استقلال فکری اساتید آنجا میسر شد. و اکنون برآنیم که تنوع فکری آن مؤسسه جز خیر و استقلال و پیشرفتِ فکری پیامدی ندارد. از این رو، اگر ایران در حال ساختن مسیری نوین است و اگر توسعه و استقلال کشور از غیر ارادهی مستقرتان است، کلیدش حفظ استقلال و تکامل طبیعی موسسات کمنظیری چون انجمن حکمت و فلسفه است.
بنا بر مجموع ملاحظات فوق، قویاً پیشنهاد میکنیم تا فارغ از ملاحظات سیاسی به تخصص همکارانمان در انجمن اعتماد و در خیرخواهی و اصالت نیت کسانی که انجمن را با دست خود به اینجا رساندهاند، شک نکنید .گماردن فردی کمسابقه در فلسفه و بیپشتوانه در انجمن حکمت و فلسفه تخریب ستونهاییست که برای بندبندِ آن اوقاتِ گرانبهایِ متفکران این سرزمین صرف شده است. برقراری چنین تغییر نابهجایی، آن هم در تعطیلاتِ هیئت علمی و با بیاعتناییِ زننده به مدیریت پرسابقه و سختکوش مؤسسه در حکم صادره توسط وزیر علوم شما مایهی تأسف، نگرانی و آزردگیِ جامعهی پژوهشگران فلسفه و اعضای مؤسسهی پژوهشی حکمت و فلسفه است؛ چنین فضای دلسردکنندهای از دید ما نامبارک است و مخرِّب. از آنجا که این تخریب به دست زیرمجموعهی دولت انجام میشود، ما از شما لغو این عزل و نصب ناصواب را میخواهیم و بر بازگرداندن امنیت کاری و استقلال فکری به محیط ارزشمند انجمن حکمت و فلسفه مصّریم. چرا که، چنان که رفت، آیندهی تفکر را منوط به این دوراندیشی مدیریتی میدانیم .نهایتاً، و با ملاحظهای کوتاه بر خدمات فکری و فرهنگی اعضای مؤسسهی پژوهشی حکمت و فلسفه از شما و تمام ارکان مستقرِ حاکمیت، مصرانه و مشفقانه میخواهیم که با دخالت اثرگذار، تعیین و انتصاب (یا دستکم پیشنهادِ انتصابِ) رییس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه را، یکبار برای همیشه، به دست استادان و همکارانی بسپارید که عمری را در آن مرکز بر آموزش و گسترش فلسفه در ایران گذاشتهاند.
و آخرین نکته آنکه، بسیاری از ناظران تغییرات غمانگیز و دستوری در مدیریت انجمن را به مثابه سقوط سنگر عقلانیت دانستهاند. ولی ما تصمیم گرفتیم ورای ملاحظات و مناسبات رایج سیاسی، آن چه را به روشنی برای حفظ فلسفه و نقشاش در پیشبرد اهداف کشور حیاتی میدانیم، به شما منتقل کنیم. امیدواریم تصمیمی درست بوده باشد و منتظر واکنش شما هستیم.
امضاکنندگان (تا امروز) عبارتند از :
محمد آزاد- اصفهان
رکسانا اخباری- آلبرتا
بهرام اسدیان- برکبک کالج
آرزو اسلامی- استانفورد
کوشا اقبال- ادینبورو
مریم اقدمی- آیندهون
مهراد المطهری-برکبککالج
سمیرا الیاسی- تهران
میثم بادامچی- لوئیس
احمد بستانی- تربیت مدرس
آلما بهمنپور- نیو اِسکوول
عرفان ثابتی- لنکستر
علی چاپرک- شریف
امید حجازی- کوئینز
سمیه حجازی-تهران
سید مهدی حسینی- تهران
محسن خیمهدوز- آزاد تهران
منصوره خلیلیزند- ووپرتال
بابک ذاکری- تهران
فاطمه ذوالفقاری- تهران
علی ذوالفقاریان- شریف
روحالله رمضانی- گرونینگن
محسن زمانی- آی، پی، ام
فاطمه سعیدی-تهران
مجتبی سلطانی- بریتیش کلمبیا
مصطفی سیفی- شهید بهشتی
زهرا شجاعی- امیرکبیر
مستوره صادقنیا- کوئینز
زینب صالحی- قم
هاجر صفری- اصفهان
شاهین کاوه- تگزاس تک
علی کربلائی- تهران
مرتضا کریمی- تهران
مازیار گلمحمدی - شریف
دنیا کیهانی- وایکاتو
مهدی علومی- شریف
علی علیزاده- میدل سکس
مرضیه لطفی- تهران
نسیم ماحوزی- بارسلونا
محمد مباشری- لوئیسسیامک مولوی- مک گیل
آیدا مومن نژاد- هومبولت
یاسر میردامادی- انستیتوی مطالعهی تمدنهای مسلمان لندن
آرش نراقی- موراویان
سعیده وثوقپور- امیرکبیر
مریم وحدتی- تهران
پویا هیبت اللهی-تهران
توضیح: از پژوهشگران فلسفه (منظور کسانی که مدرک فوق لیسانس یا دکترائی در یکی از شاخه های فلسفه دارند یا به عنوان مترجم آثار فلسفی فعالند) کسانی که مایلند امضایشان به این نامه اضافه شود، لطفا از طریق کامنت گذاشتن در ذیل همین پست یا ارسال نام خود و آخرین دانشگاه محل تحصیل شان به آدرس موجود در همین وبلاگ به ما اطلاع دهند تا ترتیب اثر داده شود.